مشغولیات

زندگى، خود مشغولیتی عظیم است!




شعار هفته

Many subsystems in data communication systems work best with random bit sequences.

K. Sam Shanmugam


 
 
آیدین كبیر در یک نگاه

اسم: آیدین خان
تاریخ تولد: ۱۸ دی ۱۳۶۱
قد: ۱۷۷
وزن: داره می رسه به صد
رنگ چشم: قهوه‌ای تیره
رنگ مو: همون
تماس: ایمیل

اینم یه تیریپ عارفانه، ابلهانه از آیدین كبیر


بالا
 
آرشیو

بالا

نظريات عارفانه،
يادداشتهای ابلهانه

تراوشات ذهنی آیدین كبیر
 

جمعه، ۱۱ آوریل ۲۰۰۳     

یاد اون چیزی افتادم که سر جلسه کنکور حواسمو پرت کرد و باعث شد آخر اختصاصیا وقت کم بیارم. حوزه ما یه مدرسه ای بود اون آخرای خیابون نواب. همه چیش به کنار. صندلی من درست بغل پله های مدرسه بود و از اونجا راحت پایینو می دیدم. وسط پله ها یه در بود که بعدا معلوم شد توالت بوده. وسطای امتحان یه قالب یخ بزرگ آوردن و همون وسط کنار در توالت گذاشتن رو زمین. بعدم یه شیلنگ از تو همون توالت کشیدن بیرون و یخدون رو با اون آب و اون یخ پر کردن. دیگه تقریبا مطمئن شده بودم که اگه از تشنگی بمیرم از اون آب نمی خورم (هوا وحشتناک گرم بود) که صحنه آخرو دیدم: آب خنک رو ریختن تو یه پارچایی که از نطر من هیچ فرقی خاصی با آفتابه نداشت! نتیجتا دیگه آب نخوردم! درضمن امیدم همونجا امتحان داده، می تونین ازش بپرسین.

اینو آیدین در ساعت ۱۷:۳۹ نوشت.



۲ نظر به “”
  1. اميد گفته:

    البته من از اون آب خوردم! اونقدرا هم كه فكر كنين بد نبود! قالب يخ رو دقيقا يادم نيست جلو كدوم يكي از توالتها گذاشته بودند.ولي خب آفتابه اي كه ازش آب خوردمو تا عمر دارم يادم نمي ره! چون يه كم نشتي داشت اگه دير مي جنبيدم ديگه معلوم نبود خواجه نصير قبول شم!!!

  2. اميد گفته:

    راستي يادم رفت بگم.اين آهنگه كه جديد گذاشتي خيلي قشنگه! اسمش چيه؟؟؟

پاسخی بنویسید


 

مطالب اخیر

نظرات اخیر

© TGEIK نظریات عارفانه، یادداشتهای ابلهانه 2024 - 2002