مشغولیات

زندگى، خود مشغولیتی عظیم است!




شعار هفته

Many subsystems in data communication systems work best with random bit sequences.

K. Sam Shanmugam


 
 
آیدین كبیر در یک نگاه

اسم: آیدین خان
تاریخ تولد: ۱۸ دی ۱۳۶۱
قد: ۱۷۷
وزن: داره می رسه به صد
رنگ چشم: قهوه‌ای تیره
رنگ مو: همون
تماس: ایمیل

اینم یه تیریپ عارفانه، ابلهانه از آیدین كبیر


بالا
 
آرشیو

بالا

نظريات عارفانه،
يادداشتهای ابلهانه

تراوشات ذهنی آیدین كبیر
 


سه‌شنبه، ۲۹ مارس ۲۰۱۱

کدوم نادر، کدوم سیمین؟

بعد از کلی دست از پا درازتر برگشتن و علاف شدن، بالاخره بلیت “جدایی نادر از سیمین” گیرمون اومد و دیدیمش. اونقدری هم که درباره اش سروصدا کردن خوب نبود. از نظر تکنیک فیلم خیلی خوب بود، ولی از نظر خط داستانی و منطق داستانی، بی ربط و بی منطق بود. کلا من توصیه ام اینه که اگه می خواین مچ گیری های شرلوک هولمزی تو فیلمتون بچپونین، اقلا اندازه دکتر واتسون منطق داشته باشین.
اخطار! اگه فیلم رو ندیدین، شاید دلتون نخواد از اینجا به بعد رو بخونین، چون می خوام درباره داستان فیلم صحبت کنم.
1- اصولا ترمه تو تمام صحنه ای که سیمین داشت سر پول حمل پیانو با کارگرها صحبت می کرد، دنبال سیمین بود و تو تمام صحنه ای هم که نادر با راضیه دعوا می کنه حاضر بود، ولی یه کلمه حرف نزد.
2- حجت از کفاشی اخراج شده بود و طلبش رو نگرفته بود. صاحب کفاشی رو به دادگاه کشیده بود و باز هم چیزی نگرفته بود. چندبار هم به تاکید گفت که چیزی برای از دست دادن نداره. ولی اواخر فیلم وقتی که سیمین می ره سراغش، تو کارگاه کفاشی نشسته و به نظر میاد با صاحب کفاشی رابطه خوبی داره.
3- اصولا یه ساعت قبل از ماجرای دعوای نادر و راضیه، راضیه از مطب دکتر زنان برگشته و طبیعتا دکتر بهش گفته که بچه اش زنده بوده یا مرده. اینکه یهو آخر فیلم و یعد از همه این ماجراها بیاد بگه من شک دارم، خنده داره.
4- اواسط فیلم نادر سراغ دکتر راضیه رو می گیره و ترمه از این نکته استفاده می کنه و به این نتیجه می رسه که نادر صحبت های خانم قهرایی و راضیه رو شنیده. در حالی که خیلی قبل از این، تو اولین جلسه دادگاه، خود حجت و راضیه موضوع اون مکالمه رو جلوی نادر مطرح می کنن و لزومی نداره که نادر قبل از اون خود مکالمه رو شنیده باشه.
5- طلاق؟ اونم بعد از اینکه تکلیف همه شک و تردیدها معلوم شد؟

[۵ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۳۰ نوشت.

.............................................................................................


دوشنبه، ۲۸ مارس ۲۰۱۱

سال نکو

سالی که نکوست از بهارش پیداست. بهار امسال هم که با ما سر ناسازگاری داره. مقدار زیادیش به خارش بینی و عطسه گذشته تا الآن.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۱:۳۸ نوشت.

.............................................................................................


یکشنبه، ۱۳ مارس ۲۰۱۱

خارج 2

آب لوله کشی شهر، آشامیدنیه. و نکته جالب اینه که دیگه احتیاجی به یخچال هم نیست، همون آبی که از شیر میاد به اندازه آب یخچال تو تهران خنکه.
همه مردم تو خیابون انگلیسی بلدن و خوب هم بلدن. در واقع برای حرف زدن شاید تا پنجاه سال هم مجبور نشی زبونشون رو یاد بگیری. ولی وقتی پای خوندن میاد وسط بیچاره می شی. محض رضای خدا یه تابلو، یه مغازه، یه رستوران، یه محصول پیدا نمی کنی که روی یه کلمه انگلیسی نوشته باشه.
تو بزرگترین مرکز خریدشون (در واقع می گن بزرگ ترین مرکز خرید اسکاندیناوی) برای دستشویی رفتن باید نزدیک هشتصد تومن پول بدی. شیطونه می گه آدم همون وسط کارش رو بکنه که مجبور بشن برای تمیز کردنش هشت هزار تومن خرج کنن.
رفته بودیم با دوستان بدمینتون بازی کنیم، تو رختکن یه سری از اهالی اینجا داشتن لخت مادرزاد می چرخیدن و یه جوری به ما نگاه می کردن انگار ما عادی نیستیم. تهاجم فرهنگی که می گن همینه دیگه.
تو این سرما که من هزار تا لباس رو هم پوشیدم به زور راه می رم، همیشه آدمایی پیدا می شن که با یه لباس نازک تو خیابون در حال دویدن هستند. خیلی حال دارن به خدا.
حالا تو این اوضاع و احوال یه لنگه دستکشم هم گم شده!

[۲ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۵۷ نوشت.

.............................................................................................


پنج‌شنبه، ۱۰ مارس ۲۰۱۱

خارج!

سومین بیست و چهار ساعت حضورمون تو گوتنبرگ یا گوته بورگ یا به قول خودشون یوتوبوری هم داره تموم می شه. داریم سعی می کنیم هرچی بهتر شهر و مردمش رو بشناسیم. ولی برای منی که با یه ذهنیت دیگه بار اومدم و به یه سیستم دیگه عادت کردم، خیلی چیزا قابل درک نیست. اونقدر همه چیز بر مبنای اعتماد درست شده که اگه پنج نفر تصمیم بگیرن از این اعتماد سواستفاده کنن، کل سیستم از هم می پاشه. در واقع با توجه به اینکه جمعیت دوستان ایرانی اینجا کم نیست، عجیبه که تاحالا نپاشیده.
برای منی که از یه شهر هشت میلیونی اومدم، دومین شهر بزرگ کشوری که کلا نه میلیون جمعیت داره در حد یه روستای بزرگ به نظر میاد و تو اولین برخورد کلا خورد تو ذوقم. ولی از یه طرف وقتی آرامش مردمش رو می بینی و وقتی هیچ وقت عجله نداشتنشون رو می بینی و با حال و روز خودت تو تهران مقایسه می کنی، می بینی اونقدرا هم بد نیست. مخصوصا اگه اینترنت 100mbps هم دم دستت باشه و قوانین کشور به بهشت دانلود تبدیلش کرده باشه.
تو تهران همیشه می تونی جهتت رو از روی کوه های بلند شمال شهر تشخیص بدی، ولی اینجا خیلی راحت می تونی گم بشی. شهر پر از تپه است و هیچ کدوم از خیابونا مستقیم نیست…
حالا به مرور بیشتر می نویسم.

[۵ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۵۰ نوشت.

.............................................................................................


یکشنبه، ۶ مارس ۲۰۱۱

حواس پرت حق به جانب

دارم هی کارت تلفن رو می زنم تو سوراخ کارت سوخت بعد هم با یارو کارگر پمپ بنزین دعوا می کنم که چرا دستگاهت خرابه!

[یک نظر] اينو آیدین در ساعت ۲۲:۳۰ نوشت.

.............................................................................................


شنبه، ۵ مارس ۲۰۱۱

Revenge is a dish best served cold

حالا مدام در تقبیح خشونت حرف بزن و از چرخه تولید نفرت بگو. حالا هی بزرگترا بگن هیچ وقت مرگ کسی رو نخواه. بازم بعضی وقتا آنچنان پر از نفرت می شم که احساس می کنم فقط آتیش زدن جنازه طرف که چپه از درخت آویزون شده دلم رو خنک می کنه. پیش میاد دیگه.
پ.ن. به مهدی گفتم چاره اش جز تیزی هاتوری هانزو نیست، ولی می ترسم دیگه از اونم کاری برنیاد.

[۲ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۸:۰۳ نوشت.

.............................................................................................


جمعه، ۴ مارس ۲۰۱۱

بارالاها اگر در فردای قیامت مرا به دوزخ فرستی، سرّی آشکار کنم که دوزخ از من به هزار ساله راه بگریزد.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۲:۵۴ نوشت.

ارزش های نوین

جالبه که بعضی از دولت ها فکر می کنن علت سقوط هیتلر یا صدام این بوده که فقط یه دونه گوبلز یا سعید الصحاف داشتن. بعد می رن سراغ استخدام ده ها و صدها نفر خالی بند. و دروغگویی به عنوان یه ارزش تثبیت می شه. برای نمونه هم فعلا می تونین این قذافی شاهکار رو تماشا کنین.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۲:۵۴ نوشت.

 

مطالب اخیر

نظرات اخیر

© TGEIK نظریات عارفانه، یادداشتهای ابلهانه 2024 - 2002