مشغولیات

زندگى، خود مشغولیتی عظیم است!




شعار هفته

Many subsystems in data communication systems work best with random bit sequences.

K. Sam Shanmugam


 
 
آیدین كبیر در یک نگاه

اسم: آیدین خان
تاریخ تولد: ۱۸ دی ۱۳۶۱
قد: ۱۷۷
وزن: داره می رسه به صد
رنگ چشم: قهوه‌ای تیره
رنگ مو: همون
تماس: ایمیل

اینم یه تیریپ عارفانه، ابلهانه از آیدین كبیر


بالا
 
آرشیو

بالا

نظريات عارفانه،
يادداشتهای ابلهانه

تراوشات ذهنی آیدین كبیر
 


سه‌شنبه، ۳۱ اوت ۲۰۲۱

با سرعت عمل مثال‌زدنی، بعد از چهار سال که تو این خونه‌ایم تصمیم گرفتیم برای پنجره‌های هال و آشپزخونه پرده بزنیم. دو سه ماه هم برنامه‌ریزی کردیم تا پریروز که دریل به دست رفتم بالای نردبون که پروژه افتتاح بشه. اما بتن نامرد محکم‌تر از اونی بود که فکر می‌کردم. تا الآن از شونزده‌تا سوراخی که باید رو سقف بزنیم شیش‌تاش درست شده و دوتاش هرکار می‌کنم دریل جلو نمی‌ره و هشت‌تا هم منتظرن تکلیف قبلیا روشن بشه. منم با لقوه و شنوایی مختل شده و یه مشت ماهیچه کوفته ختم فاز اول پروژه رو اعلام کردم. ظاهرا باید با گردن کج یه نفرو بیارم که برام دریل کنه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۸:۱۲ نوشت.

کیندل منو برداشته می‌گه می‌خوام برات کتاب بخونم. الکی صفحه عوض می‌کنه و «یه موشه با مامان و باباش رفته بودن تو یه غار که یه هیولا دیدن و دویدن رفتن تو یه غار دیگه. اونجا یه روح اومد دنبالشون، جیغ زدن رفتن یه غار دیگه. تو این یکی غار گرگ دیدن، باز جیغ زدن رفتن و دویدن بیرون. آخرش رفتن خونه، کلی شیرینی و شکلات و بستنی خوردن».

[یک نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۵۹ نوشت.

.............................................................................................


دوشنبه، ۳۰ اوت ۲۰۲۱

تو یه شهری صد و پنجاه کیلومتری جنوب اینجا بزرگ شده. بعدا برای دانشگاه اومده اینجا و تشکیل خانواده داده و دیگه موندگار شده. پریروز می‌گه: «آره، با دردسرای مهاجرت آشنام. تجربه‌شو دارم». من هیچ، من نگاه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۱:۲۶ نوشت.

مربای آلبالوی خونگی آنلاک شد و راضی‌ام.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۱:۲۳ نوشت.

.............................................................................................


یکشنبه، ۲۹ اوت ۲۰۲۱

تو کتابا، پوارو یه دوست نویسنده داره که داستانای جنایی می‌نویسه و یه کارآگاه فنلاندی داره. این سوئدیای از آب کره‌گیر، تبدیلش کردن به فنلاندی سوئدی‌زبان و هشت قسمت سریال ازش ساختن.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۰۱ نوشت.

.............................................................................................


شنبه، ۲۸ اوت ۲۰۲۱

از من به شما نصیحت: وقتی می‌خواین مونته‌کارلو بزنین، اول ببینین یه دورش چقدر طول می‌کشه بعد تعداد تکرارشو انتخاب کنین. الآن سه روزه نمی‌تونم کامپیوترو خاموش کنم.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۱:۴۱ نوشت.

.............................................................................................


پنج‌شنبه، ۲۶ اوت ۲۰۲۱

گونیلا بریستروم هم مرد و خلقی تو سوئد عزادار شدن.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۰:۲۹ نوشت.

یهو یادم اومد که لای صفحه ۸ یا ۸۸ مکتوب یا شایدم مکتوب ۲، یه چیزی گذاشتم که گم نشه. اما این که چی بود و چه جوری رسیده بود دست من، دقیق یادم نیست. حتی نمی‌دونم خود این کتابا کجا رفتن. احتمالا از بعد اسباب‌کشی سال ۸۴ دیگه ندیدمشون.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۵۷ نوشت.

چند ماه آخری که دانشگاه بودم سخت گذشت. رئیس گروه ناغافل مرده بود و چند میلیون یورو بودجه‌ای که از اتحادیه اروپا داشت و عملا خرج گروه رو تامین می‌کرد لغو شده بود. کلا روحیه گروه خراب بود، مابقی استادای گروه دنبال این بودن که از یه جایی پول بگیرن و برای دانشجوها وقت نداشتن. منم از چند ماه قبلش روی یه پروژه‌ای کار می‌کردم که ایده همون استاد مرحوم بود و به جز خودش کسی زیاد ازش سردرنمی‌آورد و کاملا تو گل گیر کرده بودم. یه روز صبح سر کار یهو سرگیجه گرفتم، سرمو گذاشتم روی میز و دفعه بعدی که چشممو باز کردم کف اتاق افتاده بودم و صندلیم یه طرف چپه شده بود و بقیه گروه داشتن می‌دویدن این طرف اون طرف که آب قند بیارن و اورژانس خبر کنن و ببینن چی به چیه.*
بالاخره اورژانس رسید و منو بردن پایین تو آمبولانس. سر جمع دو دقیقه معاینه کرد و گفت خب بعیده سکته کرده باشی. حالا چیکار کنیم؟ می‌خوای ببریمت بیمارستان یا برمی‌گردی سر کار؟ یه کم با دهن باز نگاهش کردم که آخه این چه سوالیه، من از کجا بدونم، تو شغلت اینه. گفت خب حالا اگه نگرانی بریم بیمارستان. با آمبولانس رفتیم اورژانس بزرگ‌ترین بیمارستان سوئد (می‌گن دومین بیمارستان بزرگ اروپا از نظر تعداد پرسنل) و برخورد از نزدیک با سیستم بهینه بهداشتی سوئد شروع شد. سر و گردنم درد می‌کرد که گفتن احتمالا وقتی افتادی زمین ضربه دیده و یه عکس می‌گیریم که مطمئن بشیم چیزی نیست، همین‌جا بمون تا خبرت کنیم. منم همین‌جور دو سه ساعت روی یه تخت گوشه اورژانس بودم و کسی کاری به کارم نداشت. بعد از ظهر که باطری موبایلم تموم شده بود و گرسنه داشتم فحش می‌دادم که اقلا بیاین بگین خبری نیست برو خونه، تازه یه پیرزنی که فکر کنم راهبه‌ای چیزی بود اومد پرسید چیزی خوردم یا نه. یه ساندویچ نون پنیر اندازه سه بند انگشت بهم داد و یه لیوان آب‌میوه و رفت دنبال کارش. یه بارم یه پرستاری که ایرانی از آب دراومد یه کم احوالمو پرسید و رفت. فکر کنم ساعت حدود سه بود که بالاخره اومدن بردنم برای رادیوگرافی. بعد دوباره یه ساعتی روی تخت نشستم تا یه دکتری اومد، گفت تو عکسات چیزی نیست ولی چون نمی‌دونیم چی شده حالا امشب بمون بیمارستان که تحت نظر باشی. داشتم فکر می‌کردم که حالا چه جوری به اهل دانشگاه خبر بدم که دکتره رفت یه گوشه با همون پرستار ایرانیه یه کم صحیت کرد و دوباره برگشت. گفت این پرستاره که تجربه‌اش از من بیشتره گفت لازم نیست بمونی، مرخصت می‌کنیم بری. خودت ببین تا صبح حالت چطور می‌شه، اگه لازم شد خبرمون کن!
* وسط اون معرکه قبل از رسیدن اورژانس، این هلندی آدم‌آهنی وایستاده بود یه گوشه می‌گفت آره پرسیمون هم همین‌جوری شد که مرد!

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۱۰ نوشت.

.............................................................................................


چهارشنبه، ۲۵ اوت ۲۰۲۱

همیشه هرجا درباره ساعت هوشمند صحبت می‌شد، می‌گفتم به نظرم چیز به‌دردبخوری نیست که پول خرجش بشه. پارسال اوایل این بساط کرونا که تازه خونه‌نشین شده بودیم و حوصله‌ام سر رفته بود یه پیشنهاد دیدم با ۳۵ درصد تخفیف و پرداخت ۱۲ ماهه بدون بهره. شرایطش چنان خوب بود که گول خوردم و چیزی رو که همیشه گفته بودم به درد نمی‌خوره، خریدم. همون هفته اول هم از خریدم پشیمون بودم، اما بازم چون قیمت ماهیانه‌اش خیلی کم بود حسش نبود که ببرم پس بدم و موند بیخ ریشم. گاهی وسوسه می‌شدم که دست دوم روی فیسبوک بفروشمش، اما بازم تنبلی مانع بود. امسال اوایل تابستون یه روز بعد از استخر تاچ نصف صفحه از کار افتاد و مجبور شدم صفحه‌اش رو عوض کنم. دوباره رفتیم تو آب و این بار کلا خاموش شد و دیگه روشن نشد. باز بردمش تعمیرگاه و وقتی تعمیرش دو هفته طول کشید ته دلم امیدوار بودم نتونن درستش کنن. پریروز بالاخره از تعمیرگاه ایمیل زدن که پولتو کامل پس می‌دیم، بیخیال این ساعت بشو.
چند تا نتیجه‌گیری می‌شه از این ماجرا کرد. اولیش این‌که همون‌طور که گفتم این ساعتا به درد نمی‌خورن. دوم این که تخفیف باعث می‌شه عقل آدم زایل بشه. سوم این که خوب شد زیر قیمت نفروختمش. چهارم این که این سیستم خدمات پس از فروش هنوز بعد از این همه سال برام عجیبه. چیزی که گارانتیش تموم شده بوده ایراد پیدا کرده و بدون پرس و جو تمام پولشو پس می‌دن. پنجم این که گذشت اون موقع که تلویزیون خراب می‌شد و با عوض کردن یه خازن مثل روز اولش می‌شد. الآن دیگه وسایل تقریبا قابل تعمیر نیستن.
پ.ن. مدل جدیدش اومده که قیمتش کمتره و هنر بیشتری داره. تخفیفا رو بگردم که برم بخرم!

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۲۶ نوشت.

.............................................................................................


سه‌شنبه، ۲۴ اوت ۲۰۲۱

یهو زد به سرم که به جای پودر لباسشویی، مایع لباسشویی بگیرم. اما اشتباهی نرم‌کننده از آب در اومد و حالا دوتا مارک مختلف نرم‌کننده داریم. لباسامون تمیز نمی‌شن اما عوضش خیلی نرم می‌شن.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۵۸ نوشت.

آقای مارتین اون قدر نوشتن این دو جلد آخرشو لفت داده که صداپیشهٔ کتاب صوتیش مرد. حالا گیرم که نوشتن کتاب تموم بشه، تکلیف من که اون پنج‌تا اولی رو گوش کردم چیه؟

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۵۳ نوشت.

.............................................................................................


دوشنبه، ۲۳ اوت ۲۰۲۱

ترازوی بی‌شخصیت سه ماه باتری نداشت، حالا که درستش کردم جواب زحمت منو با پنج کیلو اضافه وزن داده.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۹:۳۳ نوشت.

.............................................................................................


جمعه، ۲۰ اوت ۲۰۲۱

والا، بلا، من به همون شیر گاو پرچرب راضی بودم. هی هر روز یه مقوای جدید می‌ریزن تو آب به اسم شیر بادوم، شیر جو دوسر،‌ شیر کوفت، شیر زهرمار می‌دن به خوردمون. منم ساده، هی می‌گم حالا یه شانس دیگه بهش بدیم.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۶:۴۵ نوشت.

.............................................................................................


چهارشنبه، ۱۸ اوت ۲۰۲۱

پنج شیش سال پیش،‌ تازه چند ماه بود بچه‌دار شده بودن که از خانومش جدا شد. اخیرا از کمد اومد بیرون.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۷:۱۷ نوشت.

متوجه شدم موقع سوئدی حرف زدن وقتی دنبال یه کلمه‌ای می‌گردم تو ذهنم به انگلیسی همون کلمه فکر می‌کنم و دنبال معادل سوئدی می‌گردم و فارسی تو این فرایند دخیل نیست. انگار که تو مغزم سوئدی یه نگاشت از انگلیسی باشه. اینجوری «زبان سوم» برازنده‌شه. قاعدتا تا وقتی نتونم این نگاشت رو به فارسی (و حتی ایده‌آل‌تر، خود مفهوم) برقرار کنم، همین‌جوری تته پته حرف می‌زنم و اون روزی که آلزایمر بیاد سراغم باید یه مترجم برای پرستار پیدا کنن.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۳:۵۵ نوشت.

.............................................................................................


سه‌شنبه، ۱۷ اوت ۲۰۲۱

این چه وضعیتیه که هنوز مرداد تموم نشده باید پوتین زمستون پام کنم؟ صد رحمت به سگ و گربه که از آسمون بیاد.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۶:۵۲ نوشت.

دو هفته بود هوس شله‌زرد کرده بودم تا بالاخره امروز لابلای کار تو خونه فرصت شد که بار بذارم. موقعی که داشتم روش دارچین می‌ریختم یهو یادم افتاد که فردا تاسوعاست. مامان سال‌ها نذر داشت که این موقع شله‌زرد درست کنه. نمی‌دونم امسالم کرده یا نه.

[۳ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۶:۳۴ نوشت.

مثلا خانم باتمانقلیچ یه کتاب آشپزی داره که من ازش راضیم. فقط باید حواسم باشه هر اندازه شکری که نوشته نصف کنم.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۵۹ نوشت.

.............................................................................................


دوشنبه، ۱۶ اوت ۲۰۲۱

ای پاچه‌خار آهسته خار که پوست پایم می‌رود.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۸:۲۲ نوشت.

تحقیقات اخیرم نشون می‌ده که از ترکیب پنج تا شلیل و هفت تا زردآلوی مونده با اسید معده، یکی از قوی‌ترین داروهای ضدخواب تولید می‌شه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۸:۲۰ نوشت.

.............................................................................................


شنبه، ۱۴ اوت ۲۰۲۱

یه بار یکی از مادربزرگای فامیل داشت یه داستانی تعریف می‌کرد، برای این‌که بگه یه چیزی چقدر قدیمی بوده گفت: «مال زمان دخترگی من بوده». این مونده بود تو ذهن من که یه جایی ازش استفاده کنم، تا بالاخره زمان اسباب‌کشی برداشتم روی یه کارتن از لوازم قدیمیم با ماژیک نوشتم: «دخترگی آیدین». روز اسباب‌کشی، همه وسایل رو از کامیون خالی کرده بودیم و خیلی از کارتنا هنوز کنار پارکینگ بودن که یکی از همسایه‌های جدید رسید و خودشو معرفی کرد و با مامان شروع کردن به صحبت. حالا مامان داشت منو معرفی می‌کرد و توضیح می‌داد که تازه فوق لیسانسمو شروع کردم، ولی خانم همسایه چشمش به اون کارتن کذایی و نوشته روش بود.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۲:۴۳ نوشت.

.............................................................................................


جمعه، ۱۳ اوت ۲۰۲۱

هفته سختی بود. تازه هنوز خیلیا از تعطیلات برنگشتن و حجم کار زیاد نیست، اما اصلا حس کار نیست.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۰:۳۹ نوشت.

لباس زیر بچگونه با طرح بامزی کاملا قابل درکه، اما لباس زیر بزرگسال با طرح سیمپسونز یه جوری نیست؟

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۵۶ نوشت.

.............................................................................................


پنج‌شنبه، ۱۲ اوت ۲۰۲۱

واقعا جان بیشاپ با اون قیاقه به قول خودش شکل اسب و اون لهجه‌ای که به زور می‌شه فهمید، بابت مسخره کردن زن و بچه‌اش سالی پنج میلیون پوند پول می‌گیره؟
پ.ن. بعدم می‌ره پولا رو با همونا خرج می‌کنه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۹:۲۹ نوشت.

.............................................................................................


چهارشنبه، ۱۱ اوت ۲۰۲۱

مدیرم گفت مدیرش بابت اون کلاسی که پیشنهاد کردم و شروع کردیم تشویقش کرده. احساس می‌کنم همه اینا یه نقشه پیچیده برای بیشتر کار کشیدن از منه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۴۳ نوشت.

همون اول ماجرا شروع کردیم به ضدعفونی کردن خریدا موقع رسیدن به خونه. با این که نسبتا زود گفتن کار لازمی نیست، بازم تا همین اواخر ادامه دادیم. الآن که یکی دو هفته‌اس که داریم اون ماجرا رو ترک می‌کنیم، کاری که تمام عمرم کردم به نظرم کثیف و غیربهداشتی میاد.

[۴ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۴۰ نوشت.

موزیک جدید اومد به بازار:
Mark Knopfler
True love will never fade

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۳۲ نوشت.

زور شراب که باید مردافکن باشه دقیقا چیه؟ من خیال می‌کردم خود شراب مردافکنه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۹:۲۷ نوشت.

.............................................................................................


دوشنبه، ۹ اوت ۲۰۲۱

یه جوری همه هم‌دوره‌ای‌ها استاد دانشگاه شدن که آدم به عقل و هوش خودش شک می‌کنه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۱:۲۳ نوشت.

آدم وقتی بعد از چهار هفته تعطیلات برمی‌گرده سر کار و با ۲۰۰ تا ایمیل نخونده مواجه می‌شه چه برخوردی باید داشته باشه؟ به نظرم ایمیلی که یه ماه جواب نگرفته و دنیا به آخر نرسیده اگه تا دو ماه دیگه هم جواب نگیره چیزی نمی‌شه ولی ظاهرا نظر عمومی اینه که باید همه رو بخونیم و جواب بدیم.
پ.ن. یکی که نمی‌شناسم ایمیل زده که یکی دیگه که اونم نمی‌شناسم داره پنجاه ساله می‌شه و اگه دوست دارم می‌تونم تو کادوی تولدش مشارکت کنم.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۹:۱۵ نوشت.

.............................................................................................


یکشنبه، ۸ اوت ۲۰۲۱

زنگ اول فیزیک داشتیم. تکلیفاشو ننوشته بود. معلم بردش پای تخته که مساله حل کنه، اما اونجا هم نتونست درست جواب بده. تمام مدت یه بی‌تفاوتی عجیبی تو صورت و رفتارش بود و همین بی‌تفاوتی باعث تعجب ما و عصبانیت معلم بود. تا جایی که کار به نمره منفی امتحان پایان ترم کشید ولی هنوز ساکت و خیره به معلم نگاه می‌کرد. زنگ تفریح که رفتیم بیرون، آگهی فوت پدرش روی تابلوی توی راهرو بود.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۶:۳۲ نوشت.

.............................................................................................


شنبه، ۷ اوت ۲۰۲۱

یه زمانی از انتخاب لباس یکدست یان مالکوم تعجب می‌کردم. الآن کمد لباسم عملا تبدیل شده به مجموعه شلوار، پلیور و تی‌شرت‌های یقه‌دار هم‌مارک، هم‌مدل، هم‌سایز و تک رنگی که تنها تنوعشون توی رنگشونه. این‌جوری تو زمان و انرژی خرید لباس خیلی صرفه‌جویی می‌کنم. کافیه هر وقت که لازم شد از سایت فروشنده مستقیم هر رنگی می‌خوام انتخاب کنم و جایگزین قدیمیا که خراب شدن بکنم.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۲:۰۷ نوشت.

.............................................................................................


جمعه، ۶ اوت ۲۰۲۱

می‌گه: «نمی‌تونم با اینایی که الآن بابت معیشت و آب اعتراض می‌کنن همدردی کنم چون ۸۸ با ما همراهی نکردن.»
همون می‌گه: «تو آمریکا نژادپرستی هست اما به ما کاری نداره. تا وقتی سیاه‌پوستا هستن ایرانیا مشکلی ندارن اونجا.»

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۰:۴۷ نوشت.

نصفه شب اومد تو تخت ما. به وسط تخت قانع نبود، من جای تکون خوردن نداشتم و نزدیک بود بیافتم پایین. اما هرچی هلش می‌دادم وسط تخت بازم تو خواب غلت می‌زد و میومد جلو. آخر سر بهش گفتم باید بری عقب که منم جا بشم. یهو تو خواب و بیداری بلند شد رفت تو اتاق خودش. نیم ساعت بعد دوباره برگشت اتاق ما، ولی تا صبح روی فرش خوابید و قبول نکرد که بیاد تو تخت. این ترکیب غرور و لجبازی و کله‌شقی خیلی ترسناک و در عین حال آشناست.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۰۴ نوشت.

.............................................................................................


پنج‌شنبه، ۵ اوت ۲۰۲۱

این از وقتی تو Lego House Masterpiece Gallery دیدمش عجیب دلمو برده. یه مقدار خرجش زیاده و معلوم هم نیست به این خوبی از آب دربیاد، اما باید بذارمش تو برنامه‌های آینده.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۲:۰۲ نوشت.

تو دفترچه ریش‌تراش نوشته بود تیغش باید هر شیش ماه عوض بشه. من تشخیص دادم این ترفند بازاریابیه که فروش تیغ بره بالا و الآن تقریبا چهار ساله که تیغشو عوض نکردم. یه کم موقع اصلاح زخم می‌کنه، اما مهم این بود که پشت نظام سرمایه‌داری به خاک مالیده بشه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۳۱ نوشت.

با محبوب زمان دانشجوییش ازدواج کرده. بیست سال بعد و با دو تا بچه، می‌گه: «سه ماه بی‌کار شدم خیلی برام eye-opening بود. فهمیدم کسی عاشق چشم و ابروم نیست.»

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۲۷ نوشت.

.............................................................................................


چهارشنبه، ۴ اوت ۲۰۲۱

سربسته بگم، لعنت به دستمال توالت.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۶:۲۶ نوشت.

این سفر اخیرمون نشون داد که چهارتا پی‌اچ‌دی برای بهینه کردن هزینه کافی نیست.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۶:۲۵ نوشت.

 

مطالب اخیر

نظرات اخیر

© TGEIK نظریات عارفانه، یادداشتهای ابلهانه 2024 - 2002