مشغولیات

زندگى، خود مشغولیتی عظیم است!




شعار هفته

Many subsystems in data communication systems work best with random bit sequences.

K. Sam Shanmugam


 
 
آیدین كبیر در یک نگاه

اسم: آیدین خان
تاریخ تولد: ۱۸ دی ۱۳۶۱
قد: ۱۷۷
وزن: داره می رسه به صد
رنگ چشم: قهوه‌ای تیره
رنگ مو: همون
تماس: ایمیل

اینم یه تیریپ عارفانه، ابلهانه از آیدین كبیر


بالا
 
آرشیو

بالا

نظريات عارفانه،
يادداشتهای ابلهانه

تراوشات ذهنی آیدین كبیر
 


چهارشنبه، ۲۹ ژوئن ۲۰۰۵

حالا این دانشگاهای آمریکایی که مشنگ هستن، اخبار پزشکی ما هم از اونا بدتر. می گه نشستن کلی تحقیق کردن و بودجه حروم کردن تا به این نتیجه رسیدن که “استفاده از نی برای خوردن نوشیدنی های شیرین، مخصوصا وقتی که نی در قسمت های انتهایی دهان (بخونین ته حلق) قرار داشته باشد، به جلوگیری از پوسیدگی دندان کمک می کند”
یعنی واقعا تحقیق می خواست؟ خب از من می پرسیدن بهشون می گفتم دیگه. تازه من با نصف اون بودجه هم کارم راه می افتاد.

[یک نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۲۸ نوشت.

اومدم به هوای قدیما Uriah heep گوش کنم. به نظرم خیلی خشن میومد، گوش کردنش سخت شده بود. انگار روحیاتم لطیف شده! چه شود!!!

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۲۷ نوشت.

.............................................................................................


سه‌شنبه، ۲۸ ژوئن ۲۰۰۵

نصفه شب خسته و کوفته می رسی خونه. فوری آنلاین می شی و می بینی یه نامه داری، بعد از خوندنش قطع می کنی و یه ربعی یه چیزی تایپ می کنی. بعد که دوباره آنلاین می شی می بینی که یه نامه دیگه رسیده. خب خستگیت در می ره دیگه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۳۰ نوشت.

این بلاگر هم که هردقیقه یه جنگولک بازی جدید از خودش درمیاره که به خیال خودش بهتر کنه قضیه رو. این وسط یکی مثل من که تمپلیتش رو آخرین بار بیشتر از سه سال پیش طراحی کرده، هرروز میاد می بینه که چشم و ابروی وبلاگش کج و کوله شده.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۲۸ نوشت.

خیلی حرص می خورم از دست زنای چادری که وقتی می شینن تو تاکسی، انگار که بادشون کرده باشی یهو پهن می شن و نصف صندلی عقب پیکان رو اشغال می کنن. اقلا ده سانت هم که باید فاصله رعایت کنی و بهشون نچسبی، پس کیفشون رو می ذارن بغل دستشون. کسی هم جرات نداره بهشون اعتراض کنه چون بعدش باید به جرم نظر داشتن به خانوم محاکمه بشه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۲۶ نوشت.

.............................................................................................


یکشنبه، ۲۶ ژوئن ۲۰۰۵

اینجا یه مقدار سوت و کور شده. این روزا یه حرف اصلی دارم که ترجیح می دم اینجا نگم. سیاسی هم نیست.

[۲ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۶:۴۹ نوشت.

ده روز…

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۶:۴۷ نوشت.

.............................................................................................


جمعه، ۲۴ ژوئن ۲۰۰۵

Take the MIT Weblog Survey

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۳۲ نوشت.

.............................................................................................


چهارشنبه، ۲۲ ژوئن ۲۰۰۵

هفته پیش این موقع داشتم تو تجریش با طرفدارای هاشمی بحث می کردم. فکرشو نمی کردم که این هفته می خوام بهش رای بدم!

[۵ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۹:۰۱ نوشت.

یارو ورداشته از این سر تا اون سر ورقه، بلوک دیاگرام یه گیرنده رو کشیده. بعد بیست خط سوال نوشته و از شیر مرغ تا جون آدمیزاد سیستم رو خواسته که محاسبه کنیم. نکته جالبش این بود که تمام چیزایی که می خواست مربوط به طرف فرستنده بود و بلوک دیاگرامش به درد خودش می خورد!

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۴۹ نوشت.

Ain’t no sunshine when she’s gone
It’s not warm when she’s away.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۴۸ نوشت.

.............................................................................................


سه‌شنبه، ۲۱ ژوئن ۲۰۰۵

حالا من سالی یه بار بیشتر گذرم به میدون ولیعصر نمی افته ها، هر دفعه که تو میدون باشم حتما پ رو می بینم. توجیهش اینه که پلی تکنیک درس می خونه و همون بغله، ولی من نمی فهمم چرا دانشجوی پلی تکنیک باید همیشه توی میدون ولو باشه. باز جای شکرش باقیه که امروز دختر باهاش نبود و جواب سلام منو داد!

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۱۶ نوشت.

.............................................................................................


یکشنبه، ۱۹ ژوئن ۲۰۰۵

ببینین توروخدا این زیمر تو کتاب طیف گسترده اش چی نوشته:

The QPSK spread spectrum modems discussed above are the principal types of QPSK modems either currently in use or widely discussed in literature.

مثلا فرض کنین یه سالن گنده داریم و از این سر تا اون سر مخابراتیای خل و چل نشستن. مثلا شانموگام و کارلسون و کاور و خود زیمر و این جور آدما. مجری برنامه هم شانون کبیره.
بعد مجری برنامه شب شعر و ادب رو شروع می کنه:
– از آقای کراوس دعوت می کنم که به پشت تریبون بیان.
دو نفر از وسط جمعیت بلند می شن و به طرف تریبون حرکت می کنن.
– عذر می خوام، خواستم redundancy رو حذف کنم که اشتباها بیت های اطلاعات هم حذف شد. دوتا آقای کراوس داریم، نفر اول قطعه شعری به نام “آنتن را گِل نکنیم” دارن و نفر دوم قطعه “گیرنده سوپرهتروداین من، چرا تنهام گذاشتی” رو قراره دکلمه کنن.
سخنرانی شانون با تشویق حضار روبرو می شه و کراوس های آنتن و مدارمخابراتی به ترتیب آثارشون رو می خونن. دوباره شانون پیداش می شه:
– حالا نوبت آقای اردبیلی پوره که برای امشب قطعه ای با نام “طیف گسترده عجب چیزیه” آماده کردن.
اردبیلی پور پشت تریبون قرار می گیره و شروع می کنه:
= “یک – دوره تناوب سیستم IS-95 شیش ماه است
دو – دانشگاه ساوثرن کالیفرنیا خیلی خفن است
سه – برو به یک”
تماشاچی ها شروع به هو کردن می کنند و اردبیلی پور می ره می شینه سرجاش. قضیه شب شعر مسخره اشون هم همینجوری ادامه پیدا می کنه. آدمای رواعصاب!

[۴ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۲:۱۷ نوشت.

از قدیم الایام دوست داشتم یه روز خودم یه tetris بنویسم. یکی دیگه از چیزایی که همیشه مشغولم کرده مساله تابع random بوده و دنبال روش های جدیدی بودم که خیلی اتفاقی تر از وضع فعلی باشه. همیشه هم می خواستم توی tetris خودم، از رندوم های خودم استفاده کنم. ولی از دیروز دارم به یه tetris تطبیقی فکر می کنم که با توجه به شرایط بازی، بدترین بلوک ممکن رو به عنوان بلوک بعدی انتخاب کنه.
دوست دارم ببینم اولا بازی به کجا می کشه و ثانیا یه بازیکن حرفه ای چقدر به مشکل بر می خوره.
خودم اصلا وقتشو ندارم، کسی حوصله داره این ایده رو پیاده کنه؟

[یک نظر] اينو آیدین در ساعت ۷:۲۴ نوشت.

.............................................................................................


شنبه، ۱۸ ژوئن ۲۰۰۵

حقتونه. شمایی که عین بچه ها نشستین توی خونه و به خیال خودتون مشروعیت نظام رو زیر سوال بردین، حقتونه که یکی رئیس جمهور بشه که دهنتون رو سرویس کنه.
می تونم بپرسم که الآن دقیقا به چی رسیدین با این کارتون؟ هیچ کدومتون جوابی برای این سوال دارین؟

[۴ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۶:۱۱ نوشت.

استاد می ره بالای سکو و روش شما رو برای کلاس توضیح می ده (البته تا اینجا کلی توی دلتون از خودتون کیف می کنین) و بعد یه دلیل نامفهوم که تاحالا درس نداده میاره و می گه: “این روش غلطه، مبادا ازش استفاده کنین!!! ضمنا پنج دقیقه بیشتر از وقت امتحان نمونده!”
خدا رحم کرد که از قسمتای مهم امتحان نبود.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۶:۱۰ نوشت.

.............................................................................................


جمعه، ۱۷ ژوئن ۲۰۰۵

راستی! رای دادن فراموش نشه!

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۲:۵۴ نوشت.

من نمی دونم این ایرانیان قدیم که یا آبگوشت می خوردن یا چلوکباب، چه جوری می تونستن بعد از ناهار بیدار بمونن و کار کنن. همینه که بهره وری اینقدر پایین بوده و پیشرفت نکردیم دیگه. فکر کنم برای پیشرفت باید غذاهای سنتی رو ممنوع کنیم.
پ.ن. خودم با این تئوریم یاد اونایی افتادم که اعتقاد دارن برای پیشرفت باید از رسم الخط لاتین استفاده کنیم!

[۲ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۲:۵۰ نوشت.

.............................................................................................


سه‌شنبه، ۱۴ ژوئن ۲۰۰۵

حفاظت شده:

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

[برای نمایش یافتن دیدگاه‌ها رمز عبور را بنویسید.] اينو آیدین در ساعت ۱۸:۵۴ نوشت.

یه جزیره ای بود که بومیاش هر ماه با بدبختی ده دست لباس محلی خودشون رو (با برگ و پوست حیوانات و اینجور چیزا) درست می کردن و می ذاشتن تو یه قایق کوچیک و ولش می کردن توی آب. مثلا هدیه می فرستادن برا خداشون. چند روز بعد هم قایق دوباره می رسید به جزیره و یه تی شرت سفید توش بود. فکر می کردن از از طرف خداشون اومده و مقدسه. تا این که خداشون مرد و دیگه کسی نبود که لباسای محلی رو به توریستا بفروشه و با یک هزارم پولش یه تی شرت سفید بخره و برای بومیا بفرسته. بعدش دیگه نمی دونم چی شد.
آدمی که خداش مرده باشه خیلی بیچاره می شه. امان از دست نیچه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۷:۴۶ نوشت.

.............................................................................................


یکشنبه، ۱۲ ژوئن ۲۰۰۵

نمی دونم چرا وقتی به اون پیرمرده که توی ساندویچی زیر پل پشت دخل می شینه می گم حاج آقا، چپ چپ نگاهم می کنه. ولی وقتی مردم بهش می گن موسیو خیلی با روی باز باهاشون برخورد می کنه!

[یک نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۷:۲۷ نوشت.

.............................................................................................


شنبه، ۱۱ ژوئن ۲۰۰۵

بدینوسیله اعلام می کنم که هیچ ترسی از وقایع احتمالی روز چهارم تیر ندارم. یه سری دلیل هم دارم، ولی مهم ترینش اینه که اصلا علی کیت مال این حرفا نیست!

[۳ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۶:۲۱ نوشت.

.............................................................................................


جمعه، ۱۰ ژوئن ۲۰۰۵

دلم از اون دلای قدیمیه، از اون دلاس…

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۹:۱۰ نوشت.

دوستان می دونن که من معمولا خوابای عجق وجق زیاد می بینم. فقط تاحالا خواب انتخاباتی ندیده بودم که اونم به سلامتی دیشب دیدم. یه نقاشی دیواری خیلی بزرگ بود که حمایت صنف تولیدکنندگان سوسیس و کالباس از قالیباف رو اعلام کرده بود. شهرام کاشانی هم نشسته بود زیر پل و سیگار می فروخت و تبلیغ هاشمی می کرد!

[۳ نظر] اينو آیدین در ساعت ۶:۰۶ نوشت.

.............................................................................................


سه‌شنبه، ۷ ژوئن ۲۰۰۵

باید برای درس آمار مدرسه پروژه تحویل بده. ورداشته یه موضوع انتخاب کرده و یه فرم نظر سنجی هم با یه مشت سوال طرح کرده. قسمت جالب ماجرا اینه که خودش داره همه فرم ها رو پر می کنه و تازه بعدش قراره نمودار و توزیع و این چیزا هم رسم کنه و نتایج رو تحلیل کنه!

[۴ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۵:۰۳ نوشت.

.............................................................................................


دوشنبه، ۶ ژوئن ۲۰۰۵

I never knew I had a dream
Until that dream was you
When I look into your eyes
The sky’s a different blue.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۸:۲۷ نوشت.

.............................................................................................


یکشنبه، ۵ ژوئن ۲۰۰۵

می خوام!

[یک نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۹:۳۸ نوشت.

Let’s reach the top together
One night will never do
An exploding shot of pleasure
Is what I’ve got for you
Why don’t you close your eyes
And let your feeling grow
I make you feel the taste of life
Until your love will flow
Let us find together
The beat we’re loooking for.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۱:۲۷ نوشت.

You know that it would be untrue
You know that I would be a liar
If I was to say to you
Girl, we couldn’t get much higher
Come on baby, light my fire
Come on baby, light my fire
Try to set the night on fire.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۸:۵۲ نوشت.

.............................................................................................


شنبه، ۴ ژوئن ۲۰۰۵

دل (به کسر د) تنگ (به فتح ت) است.

[یک نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۸:۰۳ نوشت.

.............................................................................................


جمعه، ۳ ژوئن ۲۰۰۵

واقعا من به عنوان یه آدمی که حداقل پنجاه متر زبون داره، اعتراف می کنم که امروز جلوی این بهرام شفیع حسابی روم کم شد. مرتیکه یک ساعت و نیم متوالی پرت و پلا بافت.

[۵ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۷:۳۹ نوشت.

.............................................................................................


پنج‌شنبه، ۲ ژوئن ۲۰۰۵

نگرانم. هیچ حدسی هم نمی تونم بزنم.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۹:۵۶ نوشت.

هرگونه پروژه مهندسی پذیرفته می شود!
فقط کاری نداریم که صاحب کار چی ازمون می خواد، یه نگاهی می کنیم ببینیم المان چی داریم، بعد همونا رو سر هم می کنیم و یه چیزی ازش در میاد. ضمنا هیچ وسیله ای هم نداریم که امتحان کنیم ببینیم جواب می ده یا نه، مسئولیت پذیر هم نیستیم. به هیچ وجه! هرجا هم که دلمون بخواد روی فیبر چسب نواری می زنیم، نصف پایه های IC رو هم می ذاریم هوا بخورن که یه وقت از کمبود اکسیژن نمیره! فقط زود تحویل بگیرین چون تجربه نشون داده که گاهی وقتا اگر پروژه دیگری سفارش داده شود، از قطعات پروژه شما استفاده می کنیم که کارمون راه بیفته. (قانون بقای قطعه).
توجه: بقیه اسرار کارمون رو نمی گیم چون ممکنه چشم بخوریم!

[۲ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۷:۴۸ نوشت.

.............................................................................................


چهارشنبه، ۱ ژوئن ۲۰۰۵

یه چیزایی اینجا بود. دیگه نیست!

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۵:۱۱ نوشت.

 

مطالب اخیر

نظرات اخیر

© TGEIK نظریات عارفانه، یادداشتهای ابلهانه 2024 - 2002