مشغولیات

زندگى، خود مشغولیتی عظیم است!




شعار هفته

Many subsystems in data communication systems work best with random bit sequences.

K. Sam Shanmugam


 
 
آیدین كبیر در یک نگاه

اسم: آیدین خان
تاریخ تولد: ۱۸ دی ۱۳۶۱
قد: ۱۷۷
وزن: داره می رسه به صد
رنگ چشم: قهوه‌ای تیره
رنگ مو: همون
تماس: ایمیل

اینم یه تیریپ عارفانه، ابلهانه از آیدین كبیر


بالا
 
آرشیو

بالا

نظريات عارفانه،
يادداشتهای ابلهانه

تراوشات ذهنی آیدین كبیر
 

چهارشنبه، ۶ نوامبر ۲۰۰۲     

عجب فوتبالی بود دیروز. تازه کوئیزمونو داده بودیم و اومده بودیم تو حیاط که فهمیدیم بازم بازی داریم. خلاصه با هر بدبختی بود یه مشت آدم جور کردیم که با کمک کادر خدمات دانشکده تونستیم یه تیم جور کنیم. بعدم رفیتم تو زمین و هنرمونو به رخ حریف کشیدیم. اول سه تا گل خوردیم. بعد سه تا گل زدیم. بعد تو شریطی که مطمئن بودیم دیگه این بازی رو می بریم یهو چارتا گل دیگه خوردیم. تازه باز وسط بازی نصف بازیکنای ما رفتن امتحان بدن که کلی طول کشید تا تونستیم جاشون کسی رو پیدا کنیم. یه یارو هشتادیه هم تو تیمشون بود که از همه چی شاکی بود. از اون بچه مثبتاشون بود. همشم غر می زد. اونقد مسخره بازی دراوردیم جلوش که آخراش دیگه نزدیک بود دستش به خون ما غسل داده بشه. اوضاع دانشکده توپ می باشد آقا، تووووپ. ببین توروخدا چی شده که این احسان که حتی تو شورای صنفی همش گند می زد و همه از دستش شاکی بودن کاندیدای انجمن اسلامی شده و رای اورده. تازه دیروز یه نفرم پشت ساختمون سلف کشتیم و همونجا چالش کردیم. اوضاع دانشکده توپ می باشد آقا، تووووپ. نکویی انگار استعفا داده. احتمالا احمدیان رئیس می شه. باز اگه نکوئی مدیر نبود اقلا درس خودشو بلد بود. این احمدیان که همونم بلد نیست. یه حلقه سیمی داشتم که شیش ماهی بود دستم بود از همه هم به خاطرش یه چیزی شنیده بودم اقلا. امروز گم شد. از یابنده تقاضا می شود خودش دستش کنه. اوضاع دانشکده توپ می باشد آقا، تووووپ. دزدی بیداد می کند. دیروز کیف بهاره رو هم زدن. تازه می گن کلی به کیف پولش بستگی عاطفی داشته. تا حالا جمع دزدی ها شده حدود دویست هزار تومن پول نقد چند تا ماشین حساب و یه گوشی موبایل. فردا پس فرداس که خودمونم بدزدن. بعدش البته دزده یه پولیم می ده که از دست ما خلاص شه. دیروز رفته بودم سلمونی یارو اول گفت خودت کوتاه کردی؟ منم با رشادت گفتم بله. اونم گفت گند زدی، ما که خودمون این کاره ایم جرات نداریم به موهای خودمون دست بزنیم. فکر کنم از حسودیش اینجوری می گفت. این یارو حاج آقا ناطقی ژتون امروزو به همه فروخته بود اونوقت امروز سلف غذا نداشت. کوفتشون بشه این همه پول مفت که از ما گرفتن. از شنبه هم که باید واسه یه لقمه غذا خوردن تن به هزار جور خفت و خواری بدیم. بابا من که نمی تونم روزه بگیرم چه خاکی تو سرم بریزم؟ ببین توروخدا کار به کجا رسیده که آدمی که به رذل ترین آدم دانشکده معروفه روزه می گیره تو این یه ماهه!!! (البته شنیده شده که بعضی خواهران گرامی پشت سرمون گفتن اینا از اون یارو هم آشغال ترن. (واقعا لطف فرمودن!!!)) کسی می دونه این کازای احمق چرا تو ویندوز ایکس پی مث آدم کار نمی کنه؟ واسه یه ذره ام پی تیری داونلود کردن باید یه ساعت برم ویندوز نود و هشت. این نصری دیوونه است انگار اگه بیست و چهار ساعت در روز حرف نزنه کفران نعمت کرده. خوبه جونش داره در میاد ببین اگه حالش خوب بود چه بلایی سرمون میومد. یه چیز دیگه: اگه دوتا صدا باشه که واقعا منو جادو می کنن یکیش صدای جیم موریسونه، یک دیگه اشم صدای باب دیلن. (فکر کردی مثلا می گم یکیش صدای توئه؟ برو بابا دلت خوشه!!!) متاسفانه در مورد موسیقی شدیدا غربزده هستم (می گویم غربزدگی، مثل سن زدگی!) صدای خواننده های ایرانی برام مثل عرعر می مونه. حتی گاهی وقتا ممکنه از عرعر حداقل یه لبخندی بزنم ولی از صدای اینا هیچ حسی بهم القا نمی شه. می دونستین اولین کسی که از FDM (Frequency Division Multiplexing) استفاده کرده کی بوده؟ ادیسون. یکی جکی هست که می گه اگه ادیسون برقو اختراع نمی کرد چی می شد؟ بعدم جواب می ده که خب یکی دیگه اختراع می کرد. من که فکر می کنم اگه اون این کارو نمی کرد هیچ کس دیگه پیدا نمی شد که این کارو بکنه. حیف که شدیدا طرفدار جریان مستقیم بوده و از برق متناوب می ترسیده. آخرشم نفوذش کارشو کرده و تسلای بدبخت در اوج تنگدستی و گمنامی مرده. هر روز هرکی از راه می رسه یه ویندوز جدید رو این کامپیوتر انجمن علمی نصب می کنه. واسه همین هیچ وقت هیچیمون میزون نیست. کسی نمی دونه درایو سی دی اون کامپیوتر طرف راست کجاس؟ امروز دیدم جاش یه سوراخ تو کیس مونده. راستی پیمان! سی دی Nero دست تو مونده؟ پریروزا تو اوین جا کم اورده بودن، وقتی عبدی رو گرفتن مجبور شدن نوری رو ول کنن که جا باز بشه. این بی بی سی یه کاره اومده می گه نوری می خواد رئیس جمهور بشه. بابا دلتون خوشه، تو این مملکت آدم نمی دونه نیم ساعت دیگه چی می شه، اونوقت بیان نوری رو آزاد کنن واسه سه سال دیگه؟ یه سرویس وبلاگ فارسی دیگه داره راه می افته منم فعلا دارم تو تستش کمک می کنم. ولی اصولا فکر می کنین همچین چیزی لازمه؟ دیروز انگار اولین سالروز شروع رسمی موج وبلاگ نویسی بوده. سالگرد مال من حدود دو ماه دیگه است. نرخ رشدش شدیدا نماییه. پارسال تا من اینجا رو راه بندازم حدود دویست تا وبلاگ بیشتر نبود ولی تو این ده ماه بعدی حدود هشت هزار تا وبلاگ راه افتاده. اصولا یه قضیه ای هست که می گه هرکی از ننش قهر کرده اومده وبلاگ باز کرده (وبلاگ پیش روی شما یک نمونه از این وبلاگهاست!!!) حمید جان من یادم رفت کتابتو تمدید کنم! کارتشو دادم نیما بره. امیدوارم یادش نرفته باشه. سمن تازگی یه گوزن وصل کرده به کیفش بعدم به همه می گه این میمونه. اگرم میمون باشه، از یه گونه نادره. کی تاحالا دیده میمون شاخ داشته باشه؟ راستی همش می خوام واسه رامین توضیح بدم که چه جوری می شه که کشتی های بادبانی در خلاف جهت باد حرکت می کنن ولی یادم می ره.( لازم به ذکره که الآنم یادم رفته (یادمه که باید توضیح بدم ولی چگونگی دقیقش یادم رفته!!!)) امروز صبح تو دانشکده سی چهل بار صدای پتک محکم اومد تا اینکه یه چیزی افتاد زمین و بعد صداها قطع شد. کلاسا همچین می لرزیدن که ابریشمیان با چشای باز شده زل زده بود به سقف. یه فرضیه می گه اون صداها مال قضیه ترور نکوئی بوده. ظاهرا هرچی می کوبیدن تو سرش نمی مرده. از بس به این سمن گیر دادیم بابت تقلبش سر کوئز سیگنال دیروز موقع کوئز الکترونیک خودش رفت تنهایی یه گوشه نشست که بگه خودم دارم می نویسم. تا نمره ها معلوم نشه نمی شه گفت نتیجه خودکفائیش چی بوده. امیدوارم مثل نتیجه خودکفایی ایران تو تولید پیکان (آفتابه خودرو) نباشه!!! ببینم، هنوز رکورد دراز ترین و بی سروته ترین مطلب وبلاگی شکسته نشده؟ بازم باید دری وری سر هم کنم؟ می دونین اولین کلمه ای که گابریل گارسیا مارکز گفته چی بوده؟ گفته مامان! حالا می دونین اولین کلمه ای که نوشته چی بوده؟ منم نمی دونم ولی حدس می زنم نوشته خوزه آرکادیو بوئندیا. حالا می دونین چی جوری می شه یل فیل رو با سه حرکت بکنیم تو یخچال؟ اگه تونستین حلش کنین بعدش یه راهی پیدا کنین که این صفحه نظرخواهی من راست به چپ بنویسه. فرض کنین یه مترجم آنلاین فارسی به سایر زبونا پیدا بشه. بعد یه خارجی بخواد این مطلبو با اون ترجمه کنه. بعدش یا فکر می کنه من دیوونه بودم. یا به صحت کار اون مترجمه شک می کنه. یا خودش دیوونه می شه. فدای سرتون شیش میلیارد تا دیگه از این خارجیا هست. هرچی دیوونه بشن بازم هستن. بسه دیگه انگشتام کف کرد از بس نوشتم. خدا کنه بلاگر اجازه پستشو بهم بده.

اینو آیدین در ساعت ۱۶:۴۲ نوشت.



پاسخی بنویسید


 

مطالب اخیر

نظرات اخیر

© TGEIK نظریات عارفانه، یادداشتهای ابلهانه 2024 - 2002