مشغولیات

زندگى، خود مشغولیتی عظیم است!




شعار هفته

Many subsystems in data communication systems work best with random bit sequences.

K. Sam Shanmugam


 
 
آیدین كبیر در یک نگاه

اسم: آیدین خان
تاریخ تولد: ۱۸ دی ۱۳۶۱
قد: ۱۷۷
وزن: داره می رسه به صد
رنگ چشم: قهوه‌ای تیره
رنگ مو: همون
تماس: ایمیل

اینم یه تیریپ عارفانه، ابلهانه از آیدین كبیر


بالا
 
آرشیو

بالا

نظريات عارفانه،
يادداشتهای ابلهانه

تراوشات ذهنی آیدین كبیر
 

سه‌شنبه، ۷ مه ۲۰۰۲     

خدا یک کمی به همه رحم کرد که من امروز موقع اون جلسه امتحان داشتم و نتونستم برم تو جلسه.
جلسه “زن و حقوق اجتماعی” بوده از طرف کمیسیون فرهنگی. در واقع از هفته پیش که یه مقاله راجب زن تو فریاد چاپ شد تمام دانشکده دارن راجب همین موضوع بحث می کنن. اون بنده خدا انصافا بد ننوشته بود. خیلی قشنگ یه ذهنیت جاهلانه در مورد زن رو توصیف کرده بود. حالا معلوم نیست اینا نفهمیدن یا خودشونو به نفهمیدن زدن که می گن این توهین بوده. چمی دونم توهین به زن، توهین به مقدسات، از این جور دری وریا. بسیج و نهاد هر روز یه جوابیه تکثیر می کنن می چسبونن به در و دیوار. تازه کار فریادم به شورای نظارت کشیده. به هر حال امروز یه جلسه ای بود برای بررسی همینا. اونجا یکی از آقایون محترم سال بالایی که به صفت …. هم معروفه رفته اونجا حرفایی زده که اعراب جاهلیت می زدن و بدبختانه به اسم دین که فکر نکنم هیچ اعتقادی هم حداقل به اسلام داشته باشه. بعد از جلسه طفلک دخترا کارد می زدی خونشون در نمی اومد. پسرام ظاهرا کم شاکی نبودن از دست این عوضی. ظاهرا قراره امشب تو خوابگاه به حسابش یه رسیدگی اساسی بشه. وقتی فکر می کنم که چهار سال دیگه بالاخره هردومون می ریم بیرون از این دانشگاه و همه به ما دوتا به یه چشم نگاه می کنن (یه مهندس برق از فلان دانشگاه صنعتی) خیلی ناراحت می شم. وقتی می بینم تو محیطی که حتما فرهنگی ترین محیط زندگیمه یه همچین طرز فکری هست به حال همچین جامعه ای بدجوری تاسف می خورم. آهای دخترایی که بیرونین، پشت کنکورین، بی خیال کنکور شین. بی خیال دانشگاه شین. بیاین دانشگاه که اینجوری نگاهتون کنن؟ مگه عقلتون کمه؟ اینا حیوونن و به شمام به چشم یه حیوون نگاه می کنن. حتی بدتر، به چشم یه کالا. کالایی که خدا آفریده تا اونا ……………
خیلی وحشتناکه.
می گم که خدا رحم کرد که من نبودم وگرنه دو تا اتفاق ممکن بود بیفته.
یک- وقتی می بینم یکی اینقدر پرت و بی ربطه و هیچ منطقی سرش نمی شه معمولا خنده ام می گیره. اگه امروز می خندیدم احتمالا طرف منم به چشم دختر می دید و یه بلایی سرم میاورد.
دو-اگه از مرحله خنده بگذرم جوش میارم. خدا اون روزو نیاره. یا کتک کاری راه می انداختم یا دهنم باز می شد و تازه همه بعد از دوسال می فهمیدن که من چقدر بد دهنم.
که خودم فکر می کنم با حرفایی که اون زده احتمالا شق دوم اتفاق می افتاد. همینجوریشم حالم از طرف به هم می خوره. از جامعه ای که فرهنگش می تونه یه همچین آشغالی بار بیاره حالم به هم می خوره. از خودم حالم به هم می خوره که هم جنس اونم…..

اینو آیدین در ساعت ۱۹:۲۱ نوشت.



پاسخی بنویسید


 

مطالب اخیر

نظرات اخیر

© TGEIK نظریات عارفانه، یادداشتهای ابلهانه 2024 - 2002