سهشنبه، ۹ سپتامبر ۲۰۰۳
صبح ماشینو که از پارکینگ در اوردم یکی از همسایه ها هم رسید و خواست ماشینشو بزنه بیرون. منم صبر کردم که بیاد بیرون و در رو ببندم. گفت خودم می بندم. منم تعارف کردم که ببندم. یهو از ماشینش پیاده شده و با داد و بیداد می گه : آقای عزیز! می گم خودم می بندم دیگه! برو!!! خوبی به این مردم نیومده. اصلا اینا یه چیزیشون می شه، اونوقت همه می گن چرا تو و بابات روزی سه وعده با اینا دعوا می کنین!!!
اینو آیدین در ساعت ۱۷:۴۰ نوشت.